معنی دسی خراس - جستجوی لغت در جدول جو
دسی خراس
نوعی اهرم
ادامه...
نوعی اهرم
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسپ خراس
(اَ پِ خَ)
اسبی که خراس بزور آن گردد:
ابلق افلاک گردن بستۀ فرمان اوست
بی وقوف از باعث تدبیر چون اسب خراس.
شانی تکلو
ادامه...
اسبی که خراس بزور آن گردد:
ابلق افلاک گردن بستۀ فرمان اوست
بی وقوف از باعث تدبیر چون اسب خراس.
شانی تکلو
لغت نامه دهخدا
علی خراس
(عَ یِ خَرْ را)
ملا علی خراس، هروی. وی شاعر بود و قسمتی از اشعار او در تحفۀ سامی (ص 69) نقل شده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 755)
ادامه...
ملا علی خراس، هروی. وی شاعر بود و قسمتی از اشعار او در تحفۀ سامی (ص 69) نقل شده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 755)
لغت نامه دهخدا
دسی خرس
بازیچه، ابزار دست، آدم بسیار چاق و بد لباس
ادامه...
بازیچه، ابزار دست، آدم بسیار چاق و بد لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
دس خراس
آسیاب دستی
ادامه...
آسیاب دستی
فرهنگ گویش مازندرانی
دسی آروس
بسیار زیبا
ادامه...
بسیار زیبا
فرهنگ گویش مازندرانی
دستی خرس
بازیچه
ادامه...
بازیچه
فرهنگ گویش مازندرانی
دسی خر
آدم زشت و ژولیده، آدم چاق و بد لباس
ادامه...
آدم زشت و ژولیده، آدم چاق و بد لباس
فرهنگ گویش مازندرانی